من خستمه !!!!!

 

ساعت ۴ بعد از ظهر ! 

وقتی می رسم خونه خستمه ! بهم ریختگی اتاق به حدیه که باید برای وارد شدن بهش دنباله جای پا بگردی اما بی توجه بهش جای پامو پیدا می کنم لباس عوض می کنم !‌چون فکر می کردن مثله همیشه ناهار دانشگاهم برام ناهار نذاشتن یه تخم مرغ می پزم و با ترشی بادمجان شکم پر و یه فکر مشغول شروع می کنم به خوردن !تند تند می خورم تا زود بلند شم برم نماز بخونم و بخوابم !   

نماز می خونم و می رم تو اتاق جای پا پیدا می کنم به سمت تخت و هر چی که روی تخته را آروم می ریزم پایین و به خودم می گم وقتی بیدار شدم اول  اتاق مرتب می کنم !!  

یادم می یاد موبایلم روی میزه ! می رم به سمت میز تا ساعت موبایلو تنظیم کنم واسه ۷ شب که می بینم دایی میس زده !  می رم  طبقه اشون ببینم چیکار داره ؟ که بحث سیستم و کار و مقاله و ........  

بهش می گم من خستمه !‌می خوام برم بخوابم !‌می گه برو چای درست کن بعد برو بخواب ! باز می گم خستمه !!!‌خودش می ره درست می کنه !!!من می شینم پا سیستمش با بی حوصلگی یکم کارهایی که ازم خواسته را انجام می دم ! بر می گرده ! حرفمون گل می ندازه !اینبار بی اینکه به من رو بندازه پا می شه می ره چایی می یاره ! دو تا لیوانی با نبات !!! چایی را می خورم !‌بهونه می یارم  می گم سیستمت با من راه نمی یاد !‌می گه خوب بریم پایین !
می گم اتاق نامرتبه ! می گه آهان !‌نمی شه با سیستمت کار کرد !‌می گم تو بیا بشین پا سیستم من می خوابم !‌خستمه !!!!
می یایم پایین ! به نتیجه نمی رسیم !‌زورا زور می گه بیا با هم بریم کافی نت !!!مقاومت نمی کنم و لباس می پوشم و می رم !بی خیاله خواب می شم ! 

کلی تو راه می حرفیم !از همه چی !همه کس !!!  

بر می گردیم خونه می رم تو اتاقش واسه ادامه ی حرفها .مادربزگم به جمعمون اضافه می شه و کلی از خاطرات می گه !شیر و بیسکوییت و کیک می خوریم و موقع اومدن پایین دایی یه فیلم بهم می ده به اسم جاده ی روابط !!!!! 

بهش می گم از  if only  هم خوشم اومد ! فیلم را  می گیرم و می یام پایین ! اتاق همچنان بهم ریخته است ! می یام تو اتاق ! سیستم را روشن می کنم بی توجه به نامرتبی اتاق فیلمو می ذارم می شینم پای فیلم !!!!
تو هر دو فیلم با دو موضوع متفاوت من نیمه های خودمو دیدم و کلی درس از هر دو گرفتم !!!!! 

تمام مدت فیلم به فکر این بودم که حتما این کلمات را یه جا یادداشت کنم : 

 

 

من در مسیر یک رابطه گم شدم و همانند کودکی ترسیده و رنگ پریده با نگاهی التماس گرانه به دنباله یک نشانه  مات و بی توجه ام ! من به دنباله یه جای امن یه نگاه آشنا تمام مسیر ها را کوچه به کوچه طی می کنم .گاهی برای اینکه بیشتر گم نشم بر می گردم سر نقطه ی اول و جای اوله گم شدنم و دوباره کابوس تکرار و تکرار می شه ! 

من از نگاه های بیگانه می ترسم ! من از هر نگاهی می ترسم . همه ی شهر همه ی خیابون ها همه ی قشنگی مغازه ها واسه من دلهره آوره ! چرا که من گم شدم !!!!!!  

من گم شدم !
من گم شدم !!!! 

 

 

فیلم تموم می شه !!!! همه ی ما رویاهایی را دنبال می کنیم و هستند کسانی که مانع رویاهای ما هستند !!! بعضی اتفاقها ما را به رویایی می رسونه که همیشه خوابش را می دیدم و بعد کابوس !!!!! 

عشق ! احترام متقابل ! افسردگی ! فرار !تولد ! بچه ! مرگ !!!! خودکشی !!!!!!!!! 

فیلم با یه حس همدردی و یه منطق که همیشه تو روابط همه به یه اندازه مقصرند تموم می شه !!!!!
فیلم تموم می شه و من بر می گردم به همون اتاق شلوغ و درهم خودم ! پا می شم از سیستم می رم نماز می خونم و بعد  جلوی آینه به خودی زل می زنم که داره رویاشو دنبال می کنه !!! 

یاده این چند وقت می یوفتم ! یاده کسانی که یه روزی التماسشون می کردم بیاین یه کار بزرگ شروع کنیم و به من و رویاهام می خندیدند و حالا امروز که این رویاها یه قدم  به واقعیت نزدیک تر شده و داره رنگ واقعیت می گیره دیگه واسشون خنده دار نیست ! منم نامردم که اجازه نمی دم دوستانم منو تو این کار همراهی کنم !!!!!
خودخواهی ولی دوست ندارم کسانی تو رویام همراهیم کنند که رویای منو نداشته اند و به نظرشون مسخره و خنده دار بوده ! 

دلم نمی خواد کسایی اسمشون همراه رویای من باشه که تا فهمیدن این رویا شاید(اونم شاید !!!!) به موفقیت برسه و خیلی خیلی مهم بشه حالا خواهان همراهین !!!!!! 

دلم می خواد کسانی همراهیم کنند که رویاشون مثله من باشه و با عشق و فکر و با هدف دنباله روی رویام باشن !!!!!!!!!! 

امروز خستمه !
خوابم می یاد !!!!
حالا واقعا دلم می خواد برم بخوابم !!  

هنوز هم اتاق در هم و بهم ریخته است !!!!!!!!!!!

دلم از همه ی این شهر از همه ی مردمش گیره !!!!!دلم هوای یه جای دیگه را داره !
هوای این شهر واسم سنگین شده  !

نظرات 6 + ارسال نظر
من تنها چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 00:19 http://mane-tanha.blogsky.com

سلام
اگه خیلی دلت گرفته بیا پیش من،
شهر ما تنها چیزی که خیلی زیاد داره ستاره س.
شاید تنها خاصیت کویر اینه.

احسان چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 21:00 http://crosslessbridge1985.blogsky.com/

سلام چیستا

خوبی؟

چقدر دلم برات تنگ شده بود

گاهی برای اینکه بیشتر گم نشم بر می گردم سر نقطه ی اول و جای اوله گم شدنم

و دوباره کابوس تکرار و تکرار می شه . . .

این خیلی جالب بود

من بچگیام وقتی گم می شدم و تکاپوی من برای پیدا شدن! بی نتیجه می موند

برمی گشتم به جای اولم

نه واسه اینکه همه چی تکرار بشه

واسه اینکه اونجا جایی بود که گم شدم

بوی آشنای اونی که باهاش بودم رو می داد

بیا پیشم خانوم گل

راستی می دونی دیگخ تو شبانه نیسنم؟

تو پست آخرش نوشتم کجام

منتظرتم چیستای دوستداشتنیه این حوالی . . .

بیا . . .

سعید پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:20 http://rahezendegee.persianblog.ir

ای کاش من هم پرنده بودم (پروانه بودم)
می رفتم از شهر به روستایی
آنجایی که دارد آب و هوایی

سعید جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 http://rahezendegee.persianblog.ir

سلام
آره ........... هر چیزی یه بهاری داره ، یه وقت همه زندگی آدم می شه یه چیز ... ولی آروم آروم به حاشیه رونده می شه و یه موقع هم به فراموشی سپرده می شه ، ...... زندگی در گذر است،
هر کسی هم به یه دلیلی میاد سراغ وبلاگ نویسی ....... ولی اینا حاشیه زندگیه مثل آبی که کنار رودخونه است متن زندگی، واقعیتی است که در جریان است و افراد را با خودش می بره نه دنیای مجازی

Mlk شنبه 27 دی‌ماه سال 1399 ساعت 10:03

اگه بخام جوابتو با حرف های خودم بدم طولانی میشه ، خلاصه میکنم تو دو بیت شعری که یادش افتادم:
من خسته ام این راه پایانی ندارد
این حالت اشفته سامانی ندارد
این راه من را میبرد تا عشق اما
پای ضغیف و خسته ام جانی ندارد

تو هم راه عشق خودتو پیدا کردی ولی با تمام موفقیت خسته ای ، اگه درست حس کرده باشم ...
کلام اخر یک جمله و دیگر هیچ :
بیخیالی سپر هر درد است

ممنون بابت شعر و کلام آخر. بله سالها گذشته و لی خستگی ماندگار .

بتچ سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 13:21

بیا شهر ما لاهیجان خوش اب و هوا ترین شهر ایران:::::::::

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد