سردر گم !

می دونی ؟ 

من خودم هم نمی دونم !
گاهی احساس می کنم خوابم !  

گاهی احساس می کنم تو ی دالانم ! دالانی که بین دو تا زمانه که من تو هر دوش حضور دارم و می فهمم که غیر عادیه اما قابله توضیح و تفصیر هم نیست !
دالانی که نمی شه توش موند چون احساس خفگی بهم دست می ده و فقط می شه دوید تا ازش خلاص شد ! 

گاهی یا بهتره بگم بیشتر وقتها دلم واسه خودم تنگه !ازسر خودخواهیه می دونم اما چه کنم که دلتنه خودمم !  

تازگی ها یه حس بد داره تو ی من ،در درون من جون می گیره و ریشه پیدا می کنه حس بدبینی یه کوچولو هم نهال حسادتم  این وضع واسش پیش اومده !
واسه  سرکوبی نهال حسادت نهایت تلاشم را می کنم .اما حس بدبینی هر روز داره قطور تر می شه هر روز داره بیشتر جون می گیره و ریشه هاشو تو  روح و جوونم می دوونه !
می دونی که همه ی این خصایص و داشتن و همراه بودنشون با من آزارم می ده ! 

دردم می گیره اما چه کنم که تیشه ام سرش کج شده دیگه کاری ازش بر نمی یاد !
 

نیاز دارم یه تغییر اساسی تو زندگیم پیدا بشه !‌کاش زود تر خونه آماده می شد ! این جا تنگی و وسایل در به در و همراه نبودن خیلی چیزها و موکول کردن خیلی کارها به بعد از تمام شدن خونه دیگه خستم کرده و حوصله ام را سر برده !‌  

نیاز خیلی شدید به اتاقم دارم واسه دنج کردن حداقل یه گوشه از این خاک مارجانیکا !‌ 

قبلنها خیلی دور خیلی نزدیک من یه خلوتگاهی داشتم واسه دلتنگی هام واسه با خود بودنم واسه مرور  خود بودنم !‌از وقت از دست دادن خلوتگاه بیشتر واسه خودم دلتنگ می شم !
اون موقع ها فقط چشمام فضول بود و حرف دلمو با نگاش واسه بقیه تفصیر می کرد حالا نه که دیگه خلوتگاهی نیست واسه خود بودنم زبونم هم  راه افتاده و حرفه دلمو  پیشه همه برده ! 

اون روزها یه دوستی داشتم خیلی خوب بود ! (دلم یه دوست همین جوری می خواد .بدون توقع .بدون احساس بد .بدون کلک !اجازه می داد خوب یا بد خودت باشی !‌اگه هم این جوری نبود لا اقل فکر من راجبش این بود !‌اون موقع من شاد تر بودم . بهتر بودم !‌خودم بودم !حرفمو فقط واسه یکی می زدم ! از احساسم حرف می زدم . (بی انصافیه بگم فقط یه دوست این جوری داشتم سه تا بودن کلا من باهاشون اینقدر راحت بودم ! واقعا دوست جونم بودن !) 

اما حالا حرفام طبقه بندی شده مثل دوستام !   

آقا قبول نیست !‌من این طوری بودن را اصلا دوست ندارم !
اما خب شرایط اینطور می طلبه !
همه سرشون به لاکه خودشونه !
دایی خانم که سرشون شلوغ شده و بعله !‌از اون خبرها ! آخی عزیزم !‌بعله !‌ما دیگه دایی خانم واسه خودمون تنها نداریم ! 

رفیق و مفیق هم تا دلتون بخواد داریم کلی هم باهم خوش می گذرونیم  و به تفریح می پردازیم اما خوب رفیقم ! رفیقه دیگه !‌زندگی داره !‌شوهر و دوست پسر و دغدقه داره دیگه !(عزیزم یه دوستام تازگی ها عقد کرده!‌خیلی خوشمان شد .کلی ذوق کردیم ! یکی شون هم خاستگار واسش اومده توپ !‌عالی ! اگه خانواده ها اوکی بشن  ! یه عقد افتادیم انشا الله !‌) 

سن ها داره می ره بالا و هر روز باید منتظر خبر خوشحالی بود !!!! 

یه رفقا به من میگه تو توقعت از زندگی بالاست !  نمی دونم ! تحصلات عالیه (حداقل فوق و یه کار درست و در مون یا حداقل زرنگی و فعال بودن و یه خانواده ی فوق العاده روشنفکر و ایده آل یه قیافه ی معمولی در حد نرمال و قد از ۱۸۰ بالاتر ( نمی خوام کوتاه تر از دایی و داداشی و بابا باشه !حتی بلند تر باشه بهتر تره ! ‌)و دارای صدا ی خوش (نه واسه آواز خوندنا !‌بدونه  لهجه و خش و گرفتگی !‌یه صدا که حرف که می زنه به دل بشینه !‌آدم هی دلش واسه صداش تنگ شه !‌این طوری دوست دارم !‌)اخلاق خوب و شوخ و خوش بر خورد و اجتماعی و یه ریزه هم شیطون ! با منطق در حد تیم ملی و حرف آدم بفهمه و تعصب کور  نداشته باشه و خصیص نباشه و بد دل نباشه و من و ایده هام و کارهام واسش مهم باشه و  همراه باشه و  اهل سفر باشه و با حال باشه یه سری خصوصیات خوب دیگه که حالشو ندارم بنویسم  و  خوب باشه در کل دیگه ! اینها توقع زیاده ؟؟؟؟؟؟؟ 

دیگه واسه یه زندگی معمولی این خیلی  کمه به نظرم ! 

تازه واسه خودم هم یه حداقل هایی دارم  که باید حتما بهش برسم مثلا یه کار پر در آمد و فوق و ...... 

 

واسه همین چیزها به من می گه پر توقع تازه می گه همه ما اگه تا لیسانس ازدواج کنیم تو تا دکتری همین طور مجردی !(منم بهش گفتم چه بهتر !‌هر چند ازدواج خوبه ! اما خوبش خوبه !!! اگه قراره ازدواج خوب نکنی ! بهتره اصلا ازدواج نکنی !‌نه ؟)  

به خاطر همین هشدار ها من دو تا برنامه ی ده ساله  واسه خودم ریختم ! 

یکی اگه فرد مورد پسند ما را مارجانیکا سفارشی واسمون از آسمون بفرسته !‌ 

یکی اگه تا همیشه مجرد باقی بمانیم 

هر دو تا برنامه را هم دوست دارم !چون هر کدوم یه ویژگی هایی دارن که اون دیگری نداره !  

فعلا غم و غش من  کار و پوله اما مگه بقیه اینو می فهمن ! 

همون رفیقه حکیمم فش فانتیزی زیاد بارم می کنه !‌اما گوش من بدهکارش نیست !
به قوله خودش گوری که ما سرش گریه می کنیم مرده توش نیست !!!!     

بی خیال این حرفها فعلا تا بعد

کلاس صخره نوردی را هم از این ماه نمی رم چون به مچ   آسیب دیدم خیلی فشار می یاد و کلی ازارم می ده !‌واسه همین فعلا تعطیل تا یکم بهتر بشه !
مسابقات آماتوری تیر و کمان دانشگاه هم کلی باحال بود !‌چقدر داور و مربی منو تشویق کردن !‌نصفه  کله امتیازها واسه کسی که تا امروز حتی تیر و کمان از نزدیک ندیده بود  خیلی عالی بود و چقدر تشویق کرد که برم ابشار پیشش کلاس و تاکید کرد ۲ ماهه می ری مسابقات !  

نا گفته نمونه وسوسه هم شدم برم اما الان اصلا وقت نمی کنم ! 

ترم دیگه هم تصمیم دارم  مرخصی بگیرم کلاس زبانم را یه ترم عوض کنم و برم یه جا دیگه که اگه اونجا بهتر بود برم دیگه همونجا !!!!  

واسه فوقم نمی دونم رشته خودم شرکت کنم یا تغییر رشته بدم برم محیط زیست یا خاک و پی  یا آب !‌هنوز سر در گمم رشته خودمو خیلی دوست دارم اما اون سه رشته ی دیگه موقعیت کاریش بهتره ! باید زود تصمیم بگیرم !‌اما سخته !خیلی سخته ! 

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------  

آقا !‌من سر درگمم !‌از حرفام هم معلومه !‌من می دونم چی می خوام نمی دونم چه جوری بهش برسم ! 

من دارم از این کشور از این مردم از این وطن زده می شم !
قبلا فکر رفتن آزارم می داد !اما الان فکرم داره به سمتش می ره ! راهنمایی استادمون بیشتر وسوسه ام می کنه که حداقل واسش تلاش کنم !‌ اما می ترسم !من از غربت و نگاه بیگانه می ترسم ! واسه همین ترسم هست که اولویتم موندنه !‌ 

من نمی خوام برم مگر اینکه مجبور بشم و دیگه چاره ایی جز رفتن برام نمونه ! 

 

من واقعا نیاز دارم با یه سری آدم یه رنگ و یه رو و پاک و خیر و کار درست رو به رو بشم از بس آدم بد دیدم از بس آدم دو رو دیدم واسه همین بد بین شدم ! واقعا نیاز دارم !
آیا کسی هست ؟ 

هر کی خوبه و یه رو دستش به هیچ جا بند نیست !‌هر کی هم دستش بنده رو سیاهه ! 

----------------------------------------------------------------------------------------------------- 

داشتم دنباله یه کتاب می گشتم دو سه تا کتاب دیگه پیدا کردم که خیلی  ازشون درس گرفتم ! 

هم از خوده کتابها هم از کسانی که بهم هدیشون کرده بودند !
با اینکه با اون افراد دیگه  رابطه ندارم و نمی دونم در چه حالند و با اخم و دعوا رابطمون بهم خورد (سر یه سو ء تفاهم مسخره و شاید بشه گفت به جا !)اما کلی یادشون کردم از اینکه یه زمانی تو زندگی من حضور داشتن و الان این کتاب ها و خودشون جزیی از زندگی من شدن و باعث شدن من عاقل تر و پخته تر عمل کنم !
تازه کیتی دختر آتیش پاره را هم یهو یافتم کلی خندیدم !!!! عجب دختریه ! با اون آرزو ها ی جالب و کودکانه و درسهای عمیقش !‌شانسی و بدون هیچ فکری کتابو انتخاب کردم واسه خنده و یادگاری اما بعدش فهمیدم انتخاب به جایی بوده !‌ 

ممنونه مارجانیکام ! هر لحظه و همیشه ! 

و ممنونه همه ی کسانی که اومدن تو زندگی من !‌نقشه خودشونو بازی کردن و بهم درس دادن و یه یادگاری و یه خاطره واسم گذاشتن و رفتن !‌خاطره هایی که همش شیرینو یاد آوری و مرورش واسه من خوشحال کننده است ! حتی لحظه های تلخش !‌چون الان دارم نتیجه شو می بینم و از این نظر خوشحالم !‌خیلی خوشحال !
 

و ممنونه لحظه های زندگیم که فرصت تجربه ی این همه اتفاقو بهم دادن .

و در آخر ممنونه خودم که اینها همه یادش مونده و منصفه و می تونه عادلانه قضاوت کنه و کیف می کنه از لحظه لحظه ها ی موفقیت و شکست زندگیش !  

می دونه هر روز می شه یه شکست را جبران و یه پیروزی و موفقیت را تکرار کرد !‌  

 

من پویایی و حرکت به جلو خودم را دوست دارم ! من خودمو خیلی زیاد دوست دارم و کسایی که کمک می کنن این خوده من بهتر بشه را هم دوست دارم !  

ممنون دار و مدیون همشون هم هستم    

 

 


نظرات 3 + ارسال نظر
سلمان پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:10 http://www.1gemini.blogspot.com

سلام چیستا
خوبی؟
تو که این همه مدت مینوشتی چرا خبر نمیکردی؟

نیلوفر پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:30 http://my-home.blogsky.com/

وای چقدر طولانی نوشتی:دی
چقدر توقعت از مرد آینده عالیه:دی
منم باهاش کاملا موافقم...
نوشته ات رو خوندم...گاهی بین نوشته هات دوست داشتم بهت بگم: به چیزی عمل کن که دلت می خواد و دلت میگه...امیدوارم همیشه موفق باشی

احسان سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:03 http://crosslessbridge1985.blogsky.com/


اینکه عاشق خودتی و خودتو یه عالمه دوست داری یعنی الفبای دوست داشتنو بلدی

برات خوشحالم

من هیچوقت متوجه طولانی بودن پستات نمی شم چون می رم تو یه حال و هوای خاص

انگار مست می شم!!

بعد که برمی گردم می بینم چقدر چیز خوندم و نمی دونم اونم فقط تو یه پست

پستای تو طولانیشون قشنگه

برام پر از حرفن

همه رو دوست دارم

راستی باهام قهری که پیشم نمیای گلم

اشکال نداره

من از دوستام هیچ توقعی ندارم

حتی از دوستای ماه و نزدیکی مثل تو

مواظب خودت باش

ممنونم بابت حرفات

همتجربه ایم

انگار تو زندگی تو یه مسیر بودیم ولی همدیگه رو ندیدیم بس که محو مسیر بودیم


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد