دنیای کوچکتر از خونه !!!!!

یه شعر ناب یه شعر قشنگ ! یه شعری که به حال و روزه این روزهام بخوره  

چرا نیست ؟ 

چرا به دستم نمی رسه ! 

یاده یه روزایی بخیر که واسه همه حال و روزم شعر و آهنگ داشتم ! 

یاده  رضا صادقی و اون آهنگی که فقط با گیتار خونده بخیر ! 

یکی اومد که دوست داشتن می فهمید منو از این منه مرده جدا کرد ! 

یادش بخیر !!!!   

یاده قمیشی و شعرهای پر خاطره اش که از دوران راهنمایی تا الان واسم کلی خاطره ساز بوده و آهنگ حال و روزم بوده بخیر !!! 

روی سکوی کناره پنجره همه شب جای منه ! چند ورق کاغذ ، یک دونه ورق همیشه یاره منه ! 

کاغذای خط خطی از کناره در باز پنجره می پرند توی کوچه ! سر حال از این که آزاد شدند ! نمی دونند که اسیر دل سنگ باد شدند ! دیگه بیداری شب عادتمه !!!!! همدم سکوت و تنهایی من !تیک تیکه ساعتمه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!تیک تیک ساعتمه !!!!!!!  

با ملاقات معین اشک ریختم و زانو به بقل جاری شدم ! به ملاقات آمدم ببین که سر سپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری 

با مریم جلالی  افسردگی هام شکل عارفانه می گرفت  

من دلم را در هجوم آرزو گم کرده ام ! گریه را در کوچه پس کوچه های گلو گم کرده ام ! 

کرده ام بر خود حرام این یک دو روزه عمر را !!!!‌گریه را در کوچه پس کوچه های گلو گم کردم !!!!!!

با زیبا شیرازی هم یه زمونی جون گرفتم و خوندم : 

روزی تو ز من گر جدا بشوی ! با غیره دلم آشنا بشوی !!! بی وفایی ! 

یا همصدا باهاش : 

در کنار من بمان ور نه تو را تهمت زنم محرم اسرار دلم با راز من بگریخته !‌محرم اسرار دلم با رازه من بگریخته !  

آخرشم با همین زیبا شیرازی تموم شدم و هنوز که هنوزه همدم من و حال و روزه مجهولم همین شعر زیبا شیرازیه  : 

کم کمک وقت خداحافظی ما رسیده !‌هوای تازه ی تنهایی از راه رسیده طعمه یک بوسه ی پنهونی به لبهام رسیده !‌بغلم کن آخرین بار وقت رفتن رسیده !  .....

رو درختی که رو ساقه اش اسم ما کنده شده یه وری تکیه زدم گفتم دلم خسته شده ! دل من تنگه من و شب های  تنهایی شده  هوای تازه می خواد نفس تو سینه تنگ شده !!!! 

من دیگه اون آدم احساسی و رویایی قدیم نیستم !‌هنوز تو رویام هنوز احساسیم اما در مورد جنبه های دیگه ی زندگی ! 

 می دونی ؟  

من این روزها دنباله یه طرحم !‌یه طرح پول ساز ! همه ی فکر و ذکرم شده کار و پول ! 

کار واسه مردم و زیر دست بودن فایده نداره ! تا همین جا هر چی که قراره یاد بگیرم یاد گرفتم !  

می خوام یه طرح ، یه کار واسه خودم شروع کنم . می خوام هر کاری تو این دو سال می کنم یه مقدمه ایی باشه واسه تاسیس شرکت ! واسه همین خیلی فکرم مشغوله ! خیلی دنبالشم و خیلی این در و اون در می زنم ! شاید باورت نشه که این چند وقته تمام کوچه پس کوچه های شهر  و اطراف شهر را رفتم .هر جا که روزنه ی امیدی بوده ! هر جا که می شد اطلاعات جمع کرد !!!با آدمهای زیادی بر خورد کردم و هم کلام شدم و این واسم تجربه شده! هیچ کس تو کار رو راست نیست و همه روباهند !می شه گفت گرگی با فطرت روباهی در لباس بره اند !!!!! اما همین آدمها وسط حرفاشون و پای درد و دلشون که بشنینی و دقت کنی ناخواسته راهنمایی ات می کنن و همین واسم روزنه ی امیده !!!! 

تو کار و فعالیت تجاری و پول در آوردن بی زبونی و مظلومی برابر له شدن زیر پای هر کس  و نا کس و بیگاری !!!!!
واسه همین اولین درسم پررویی با برخورد جدی و درسته !باید برای کارت ارزش قائل  باشی و قدر خودتو بدونی !و الا هیچ کس کاه بارت نمی کنه حتی اگه نامبر وان باشی ! 

 

چند روز پیش تو جمع دوستان گفتم که چرا یه کار درست وحسابی نیست و پیشنهاد کردم همه با هم فکر کنیم و یه طرح نو جدید و پول ساز راه بندازیم همشون یه جوری منو نگاه می کردند که انگار گفتم از قله قاف بپرید پایین !!! بعد م یکی شون با بی تفاوتی تمام یه گاز به ساندویجش زد و گفت : خره ! یه شوهر پولدار همه این مشکلات و فکراتو حل می کنه !به جا این فکرا به یه خاستگار پولدار جواب بله بده !و برو یاد بگیر چجوری پسره را رام کنی !دیگه همه چی حله !!!! 

بقیه هم تایید کردن !!!!! 

بعد این حرفشون  فهمیدم وقعا دنیای من با اینا متفاوته ! هرچند ایده ی خوبی بود اما من شوهرم هم پولدار باشه دست از این فکرا بر نمی دارم تا وقتی که به یه کار پول ساز برسم !!!!!  

 تازه وای به حاله من که به خاطر پول ازدواج کنم و هدفم از زندگی این قدر پست باشه !   

 

 

اینم از زندگیه ما ! 

 

تنها فیلم هایی که می بینم لطفا دور نزنید و دلنوازانه  !حالم از این مهتاب تو دلنوازان  بهم می خوره !حالم از مظلوم نمایی اش و اینکه هر حرفی را اون طور که دل خواسته ی خودشه باز گو می کنه بهم می خوره !واه واه واه ! نفرت انگیزه ! 


وقتی که دلتنگ میشمو و همدم تنهایی می شم !داغه دلم تازه می شه ! وسوسه های بودنم با تو هم اندازه می شه !  

قد هزار تا پنجره تنهایی آواز می خونم ! 

با کی دارم حرف می زنم ؟نمی دونم !‌نمی دونم !
این روزا دنیا واسه من !‌از خونمون کوچیکتره !!!!!!!!!!!!!!!!  

--------------------------------------------------------------------------------------------- 

پ.ن: از این هفته شروع کردم هفته ایی یه بار شیرینی یا کیک بپزم و هفته ایی یه بار هم غذا بپزم !!!!! 

قبلا تابسوتانها پراکنده  کیک  می پختم خیلی خوب میشد اما اینبار اولین تجربه پخت شیرینی ! یه سینی اش جزقاله شد !!!!!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:31 http://my-home.blogsky.com/

مب فهمم چب میگین...فک می کنم که شما دوست دارین محکم باشین و واقعا هم هستین...اما اون دخترایی که می خوان با یه شوهر پولدار از کار و این چیزا راحت شن خیلی تن پرورن...آدم باید روی پای خودش باشه تا اینکه تمام عمر مدیون یه آدم باشه...هر چقدر هم اون آدم انسان باشه...اما این خودش برای آدم یه اعتماد به نفسه...منم چند وقته دنبال کارم...
امیدوارم شما هم به چیزی که می خواین برسی:)

شمینللی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:22 http://shaminelli.blogfa.ir

باحال بود چیستا خان .
هم این که بعد از مدتی یه نوشته ی دلی صاف و ساده خوندم و کلی حال داد بهم . هم این که دیدم هدف گذاری کردی و داری دنبالش میری.
که در نوع خودش واقعا" پسندیده ست .
اینم بگم . توی زندگی دوره های مختلفی وجود داره . منم اون دوره ی قمیشی بازی و این حرفا و خیلی چیزای دیگه رو داشته ام . همه هم داشتن . خب اون قسمتی از شخصیت تو ٬ قسمتی از نهاد تو ٬ وجود تو بوده . اینم که الان روبروته یه قسمت دیگه ایست .
هر دو هم لازمن و خوبن . به هر حال از این که عالم رمنس و فانتزی رو داری با عالم رئال جابجا میکنی یا اولویت ها ت رو داری عوض میکنی ٬ متعجب نباش . زنده بودن و پویایی ایجاب میکنه همین رو .
به هر حال .
شغل اصلی شمینللی کارشناس در امور سرمایه گذاری هست . دوست دارم حرفا و ایده هاتو بشنوم و ببینم حرف حسابت چیه خب !!
بره هم نیستم اتفاقا" و کلی گرگم توی کار . اما خب یه دونه چیستا که بیشتر نداریم . تازه مارجانیکا چی میگه اگه یه مو بخواد از سر چیستا خانش کم بشه هان ؟!!
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد