تمام قصه !‌

چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما 

 

همیشه منتظریم  و کسی نمی آید  

 

میان این برهوت  

این منم، 

من مبهوت !
 

 

تمام قصه همین بود  

با تو می گفتم : 

حکایت من و تو؟؟ 

هیچ کس نمی خواند 

چه بر من و تو گذشته است ؟ 

کس نمی داند !
 

چرا؟ 

که این سکوت ، سکوت من و تو  

بی تردید 

حصار کاغذی ذهن را ز هم نشکافت !!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شمینللی شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:41 http://shaminelli.blogfa.ir

جالب بود چیستا خان .
حصار کاغذی ذهن ! باحاله :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد