رو در و دیوار ....

 

 

 

 

 

رو درو دیوار این شهر، 

 همش از تو یادگاره

توی این کوچه ی تاریک، 

 منو تنها نمی ذاره

یاد حرفای قشنگت، 

 که تو قلبم لونه می کرد

یاد دلتنگی چشمات، 

 که منو بهونه می کرد

میزنه آتیش به جونم، 

 پس کجایی مهربونم

آخه من ترانه هامو، 

 واسه ی کی پس بخونم

دل من هواتو کرده، 

 آخ کجایی نازنینم

کاشکی بودی و می دیدی، 

 بی تو من تنهاترینم

توی این بازی که ساختی، 

 من همه هستیمو باختم

زیر پات گذاشتی آخر، 

 عشقی که من از تو ساختم

مگه تو دوستم نداشتی، 

 از دلم خبر نداشتی

دلت از سنگ شده انگار، 

 که منو تنها گذاشتی

می شینم منتظر اینجا، 

 تا تو برگردی دوباره

تا بشینی پای حرفام، 

 بریم تا ماه و ستاره

می دونم میای یه روزی، 

 یه روزی که خیلی دیره

یه روزی دل شکستم،  

سر این کوچه می میره

می زنه آتیش به جونم 

، پس کجایی مهربونم

آخه من ترانه هامو  

واسه ی کی پس بخونم

دل من هواتو کرده،  

آخ کجایی نازنینم

کاشکی بودی و می دیدی،  

 بی تو من تنهاترینم  

 

پ.ن : شعر از من نیس .من شاعر نیستم .

 

------------------------------------------------- 

 

می نویسم « د ی  د  ا  ر »

تو اگر با من و دلتنگ منی

یک به یک فاصله ها را بردار ...  

 

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
پویا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:12 http://bihali.blogfa.com/

سلام وای که چقدر گشنگ بود...[بوسه]]
من تازه از وبتون دیدن کردم خوشحال میشم بیشتر با شما آشنا شم ....
راستی چیستا یعنی چی؟
پویا

تربن شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 14:04 http://tarbon.blogsky.com

خب شعرت تقریبا مشکلی از نظر وزن و قافیه نداره. ولی این برای خلق یک شعر موفق کافی نیست. به نظرم زبان شعرت چندان محکم نیست و کلمه‌ها رو راحت می‌شه عوض کرد. به نظرم باید به خودت و شعرات سخت‌تر بگیری. موفق باشی!

کاوه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 17:15 http://kurzweil.blogfa.com/

قشنگ و بی غش بود چیستا جون...

پس دستی در ترانه هم داشتی و خبر نداشتیم.

اون مینیمال پایین هم از خودت بود؟

عکس هم گویا بود و تاثیرگذار....

کاوه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 17:17 http://kurzweil.blogfa.com/

پی کامنت:

لعنت بر این بلاگ اسکای که صدای آدمو درست منتقل نمیکنه!!

پویا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 17:18 http://bihali.blogfa.com/

سلامممممم ممنون وای چه شعر ماهیه
می نویسم « د ی د ا ر »

تو اگر با من و دلتنگ منی

یک به یک فاصله ها را بردار ...
کاش میتونستم باهات حرف بزنم کاش ...

ژاندارک شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 23:54 http://parastooyemohajer.blogfa.com

من از این تابها که این پسره روش نشسته خیلی خوشم میاد! D:

سلمان یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 00:31 http://www.salibiography.blogfa.com

سلام
عکس پستت رو خیلی دوست داشتم

آلبا یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 http://www.enoxaparin.blogfa.com

می توان از میان فاصله ها را برداشت...
دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست...
قشنگ و دلنشین بود چیستا جونم ...
روزهای دلتنگیت کوتاه و کوتاهتر عزیزم....

علی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:22

سلام بلفی جونم. مرسی بابت تبریکت. شعر خیلی زیبایی نوشتی.
تمام مطالبت رو تا حالا خوندم. ولی خوب چرا گریه کردی؟
نمی دونم چی بگم.

hasan kachal دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 00:50

سلام. از تصویر خوشم اومد. زنده باشی و خوب.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 14:56

هم شعر و هم عکس پستت عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد