از هر در ...

سلام !
خوبید؟

واژه ی ((پکادو = گناه )) از واژه ی پکوس می آید که پای ناقص معنی می دهد ،پایی که نمی تواند راه برود .

راه تصحیحه پکادو ،همواره به پیش رفتن است ،تطبیق دادن خود با شرایط جدید و در ازای آن ،دریافت هزاران برکت ،برکاتی که زندگی سخاوت مندانه ارزانی می کند به آنان که می جویندشان !

--------------------------------------------------------------------------------------------------

نمی دونم چه مرگیم شده باز .امروز دایی کلاس نداشت.با اتوبوس اومدم .وسط راه با اینکه کلی دیگه راه مونده بود پیاده شدم و بقیه راه را پیاده اومدم.دلم لک زده بود واسه پیاده گز کردن !

---------------------------------------------------------------------------------------------------

گاهی یه چیزهایی حس می کنم .یه چیزهایی حس می کنم که باورش سخته !مثل رویااست واسم زیاد فرقی نمی کنه کسی باورش کنه یا نه .یا اصلا واقعی بدونه یا خیال .فقط دوست دارم ازش بنویسم .می خوام با نوشتن یه درکی ازش پیدا کنم !
من به معجزه ایمان دارم .بارها و بارها دیدم !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

دلم می خواست برم یه جایی که من باشم و م.ا.ر.ج.ا.ن.ی.ک.ا !یه جاده ،یه مسیر ،یه راه که برسه به یه مکان زیارتی .یه مسیر که همش پیاده روی باشه !

نیاز شدید دارم به توجه م.ا.ر.ج.ا.ن.ی.ک.ا

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

دقت کردی لایق نیستی ؟آره دقت کردم . دارم تلاش می کنم . چه کنم  ؟شاید راهم اشتباهه . شاید تو بی راهه ام شاید شیطان نه نه نه تقصیرو گردن شیطان ننداز !
می دونی بین خودمون باشه دوباره دارم شک می کنم .

به این دنیا .به این جهان .به این شیطان .به این دین و خدا و چیزهایی که بهش ایمان دارم نه واسه اینکه کفر بگم نه ! واسه اینکه یه جا کار می لنگه .درست در نمی یاد .یه چی گم شده !

این گمشده ماییم یا که اوست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گناه !شیطان !پاکی !غریزه .فطرت !مرگ.زندگی .ابدیت.دین و اعتقاد !!!!!

هنگ کردم باز .این مفاهیم  دوباره واسم مبهم شدند ! از وقتی این کتابهای عرفانی را می خونم همه چی یه رنگ دیگه است ! به رنگ خدا است ! اما من کور رنگی گرفتم !

ای خدا ! انکار می کنن یا ابلاغ ؟؟؟؟

دریابم .محتاجم

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

رقص اسپانیایی بیشتر شبیه پای کوبیه ! همش حرکات پا است .اونم محکم و با صلابت !

برای یه رقاصه خوب بودن باید بتونی بدونه آهنگ برقصی.باید خودت با ذهنت آهنگ بسازی .ریتم بدی و هماهنگ کنی ! باید یه جهان هماهنگ بیافرینی !

آروم و با عشوه می ایستی وسط و آروم دستاتو می بری بالا .دستات که رسید بالا .یکی از پاهاتو از زانو می بری بالا و می کوبی زمین .محکم ! طوری که زمین بیدار بشه ! بعد دوباره اون پاتو کمی جلو تر  می زنی زمین ! دوباره مکث می کنی .دستاتو می بری بالا ! آروم از جلوی صورتت ردشون می کنی دستات که رسید بالا . با نوک انگشتای پات  تند تند  جلو و عقب می ری و بعد از چند ریتم منظم دوباره پای می کوبی ! و یه چرخش و دوباره می ایستی و باز دستات و دوباره پاها و نو ک  انگشتات  ! دوباره و دوباره ! چرخ می زنی و زانوترا  تا سینه بالا می یاری . پای می کوبی .پای می کوبی و ریتم می دی !

تازه شروع کردم به تمرین .تو اولین تمرین درست از آب در نیومد  ریتمش هماهنگ نبود .نتونستم خدایی کنم . جهانم ریخت بهم !

تقریبا تمام رقصهایی که بلدم را بدونه آهنگ یاد گرفتم !

وقتی بدونه آهنگ برقصی یه جور حالت عرفانی داره .مستت  می کنه !

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

خوابهام عجیب تر از قبل شده . خیلی عجیب تر !

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

فکر می کنم سرنوشتی که توش قرار گرفتم . آدمهایی که باهاشون برخورد می کنم . کتابهایی که به دستم می رسه .جاهایی که می رم و کارهایی که می کنم . اتفاقاتی که درگیرشم . حرفهایی که ردو بدل می شه .فکرهایی که می یاد تو ذهنم . همه و همه بی هدف و اتفاقی نیست !

وقتی خوب دقت می کنم همش هدف دار و شاید برنامه ریزی شده است .

به کجا باید برسم ؟

نمی دونم اما باید برسم !

رابطه ی ناموفق نداریم ! شکست در روابط نداریم ! همین طور که آدمها یه روز می یاند تو سرنوشت .یه روز هم می رند .

شکست در اهداف مقدمه ی پیروزی های بزرگتره !

تغییر مسیر و رها کردن گذشته اصل اصیل طی کردن موفق سرنوشته ! هرجا که لازم شد .زندگیتو رها کن و از نو متولد شو!
اینها چیزهایی که تازگی ها یاد گرفتم و دارم به کارش می برم !

هر اتفاقی تجربه است ! کلی درس بهت می ده تو فقط باید شاگرد خوبی باشی .همین !

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

وقتی سفر می کنی ،هر لطف کوچکی را با شوق زیاد می پذیری !!!!!

من هم مسافرم ! واسه همین از هر لطف کوچکی این همه ذوق زده می شم !

 

نظرات 6 + ارسال نظر
god gift جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 00:32

بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.

کاوح شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:14

صلام دوصط خوب و محربان ... مبارکا باشح!

خوشهالم اض اینکح عولین کامنطمو براط میظارم!

ببخشید خانوم شما صیگار دوصط دارین؟

(در بلاگ اسکای جای خالی نیشخند و چشمک بشدت احساس میشه!)

شمینللی شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 20:28 http://shaminelli.blogfa.ir

چیستای عزیز ! پست طولانی و جالبی بود . منم مجبورم یه کم طولانی جواب بدم ٬ در واقع یه کم پر حرفی کنم . ببخش به هر حال .
خب کجا بودیم ؟ آها .
اول از همه ٬ اگه ندونم این م.ا.ر.ج.ا.ن.ی.ک.ا کی یا چی هست ٬ خیلی اشکال داره یا یه کم ؟! :) تر جیحا" اگه توضیح بدی که خب خیلی بهترم هست .
پیاده روی رو هستم اصولا" کار خیلی مفیدی هست .
بنویس از رویاهات خب . هم برای خودت خوبه . موندگار میشه این جوری و هم این که برو بکس سر در میارن از کارت P:
اون قسمت مربوط به رقص اسپانیولی رو خوندم و کلی کیف داد!
با سیستم سفر هم خیلی هستم و دوستش دارم .
یه پست هم اون پایین مایینا داشتی در مورد هدیه دادن .
خیلی باحاله و جواب میده . من میگم اما نوعش رو نباید تعیین کنی از قبل . کل لذتش و حتی ثوابش به اینه که هر چی بود بدی . حتی بعضی وقتا چیزی که خودت ممکنه لازم داشته باشی رو هدیه بدی .
ضمن این که به همه نمیشه یه جور کادو یا هدیه داد . تسبیح رو منم دوست دارم اما خب باید ببینی اون طرف چه چیزی رو میتونه دوست داشته باشه . خوراکی هم به هر کی دادم تا الان ! رد نکرده هیچ کس :)
راستی ! در نوشتن من توی این مدت وقفه ای نیافتاده بود . تو نمی تونستی بخونی خب !!
این کیبورد الاغ کاما نداشت . یعنی من پیداش نکردم . یه کم عجیب شد نوشته ام نه ؟!
چقدر حرف زدم . بازم ببخش .

علی-سرای فردا دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:49

مسافر کوچولو !!!!

سلمان دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:45 http://www.salibiography.blogfa.com

سلام
من هم پیاده روی رو هستم ولی آخر شب که خلوت و خنک باشه

راستی... لینکت رو توی بلاگم اصلاح کردم

فائزه . . . جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 16:09 http://totfarangisorati.blogfa.com/

این همه کافی نیست؟

این همه خوبی و نور ، این همه شادی و شور...؟

این همه زیبایی ، این همه لحظه ی سر مست غرور...؟

من چرا دلتنگم...؟


سلام چیستاجان
قصد بدی از گذاشتن اون پست نداشتم آخه خیلی ازش خوشم اومد
اگه ناراحتت کرد معذرت میخوام

ممنون که طعم توت فرنگی صورتی رو چشیدی
بازم به من سر بزن



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد