دقییا بعضی وقتها به یه نقطه میرسی که انگار نقطه آخره ! یا باید بعد از اون بپری یا سقوط کنی
من بعد از کلی رنج و سختی ، کلی خود خوری ، احساسات سرکوب و خستگی یکساله مادر شدن . تصمیم گرفتم نقطه آخر را تو این لحظه بزارم ، یا پرواز میکنم برای همیشه ، یا سقوط میکنم .
چون خسته شدم از خواستن ها و نشدنها ، از انتظارات بیهوده ، از تعریف ها و خوبی های ظاهری و باطنی که دلم میخواست بشنوم و ببینم و ندیدم ، من خسته ام ،
من امدم انسانی را بال دهم ، تحقیر کار من نیس و الا با زخم کلام کاری میکنم کارستان !من ادم این دست بدخوردها نیستم .