مرا بسوزانید و خاکسترم را بر آبهای دریاها بر افشانید نه در برکه نه در رود که خسته شدم از کرانه های سنگواره و از مرزهای مسدود !
در این جهانم و لحظه ی اکنون را می زیم !اگر کار خوبی هست که می توانم بکنم یا شادی ایی هست که می توانم به دیگران ببخشم لطفا به من بگویید
نگذارید آن را به تاخیر بیندازم یا از یاد ببرم چرا که هرگز این لحظه را دوباره نخواهم زیست !!!
ادامه...
بارها از خودم پرسیدم من اینجا چه می کنم ؟ آسمان چرا میزبانست زمین چرا زیر پاهاست این تربت پاک چرا بر زمین افتاده است ای چکاوک من اینجا چه می کنم؟ بی تعلقم به آسمان که می گریست به زمین که اغوش غمم بود بی هیچ مانده ام تا بشنوم صدای ناقوسی که فردا را پر غم نوید می دهد ناقوس کلیسایی در انطرف خیابان گذشتن از خیابان تولدی دیگر است تولدم پیشاپیش مبارک ! بدرود
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بارها از خودم پرسیدم من اینجا چه می کنم ؟
آسمان چرا میزبانست
زمین چرا زیر پاهاست
این تربت پاک چرا بر زمین افتاده است
ای چکاوک من اینجا چه می کنم؟
بی تعلقم
به آسمان که می گریست
به زمین که اغوش غمم بود
بی هیچ مانده ام
تا بشنوم
صدای ناقوسی که فردا را پر غم نوید می دهد
ناقوس کلیسایی در انطرف خیابان
گذشتن از خیابان تولدی دیگر است
تولدم پیشاپیش مبارک !
بدرود