زندگی آنچه زیسته ایم نیست
بلکه چیزی است که به یاد می آوریم
تاروایتش کنیم !
پنجشنبه بود ! یه بعد از ظهر سگی ! یه روز گرم مردادی ! ۱۷ مرداد !
ریخته بودم بهم ! الکی الکی گریم می گرفت .
نمیدونم چرا ! اما عذابم می داد .
اون لحظه فکرم به هیچ جا نمی رسید .هنگ کرده بودم ! بدنم داشت می سوخت !اشکم غیر قابل مهار بود . حالم هیچ خوب نبود !
خونه هم شلوغ بود ! هیچ جا نبود که مخفیانه بشه اشک ریخت . بشه بارونی شد !
هی کلنجار رفتم . هی اینور رفتم . هی اون ور رفتم ! برخلاف ذاتم التماس کرده بودم واسه اینکه می دونستم ..... (بی خیال .هر چی هستن به خودشون مربوطه ! چه لزومی داره من بهشون برسونم یا ثابت کنم که چی هستن !)
مامان فهمیده بود یه چیم هست ! تابلو بود ! همه فهمیده بودند !
دایی صدام زد ! رفتم بالا !می دونستم می خواد بدونه چی شده !
تا رفتم تو اتاقش با بغض گفتم حوصله ندارم و زدم زیر گریه !
هق هق گریه می کردم .
زار زار اشک می ریختم !
یکم با تعجب نگام کرد و گفت: دایی ات مرده .اینطور اشک می ریزی ؟بگو چی شده !
-هیچی نشده ! دلم گرفته ! های های گریه و زاری !
دایی - بیا رو تخت دراز بکش و واسم بگو
رفتم کنارش رو تخت دراز کشیدم .به شکم خوابیدم و به رو تختی چنگ زدم و مشتش کردم و اشک ریختم ! کنارم خوابیده بود و گرمی بدنشو حس می کردم .نگاهشو حس می کردم !
گوله گوله اشک ریختم .
برگشتم و دستمو گذاشتم رو صورتم و باز ...
دستمو زد کنار و به پهلو مات صورتم شد . با مهربونی گفت: بگو چی شده !
واسش گفتم .داستان تکراری بود ! قبلا واسش گفته بودم ! اما اینبار آخره ماجرا بود و باید می شنید
حرفام که تموم شد .نگام کرد و گفت
فکر می کردم عاقل تر از این حرفها باشی.محکم تر دیده بودمت . اما .....!
کلی حرف های شنیدنی واسم زد !
گفت :زیادی سخت می گیرم .باید راحت تر زندگی کنم و تا نیمه شب صبورم شد !
شونشو گذاشتم زیر سرم و تو بغلش باز اشک ریختم .اون لحظه تنها مامن امن و آرامش بخش شونه اش بود و من چقدر خوشبخت بودم که شونه ایی برای اشک ریختن و تکیه دادن داشتم . چقدر اون لحظه شکر کردم .
نیمه شب اومدم پایین .تو اتاقم .تا صبح اشک ریختم
صبح اومد پایین نگام کرد و پرسید خوبی ؟ یه لبخند سرد و مرده بهش زدم گفتم خوبم . که مطمئن شه حالم خوبه !
نگاش پر از غم بود ! از نگاه نگرانش دلم واسه خودم می سوخت !
نگاههامون گویا بود !
طاقت نیورد به مامان گفت:نگاش کن ! عینه مرده ها شده .
اشک تو چشمام حلقه زد و بهش لبخند زدم و زودی از جلوش رفتم که اشکم در نیاد
حرفاش همش تو گوشم بود !
تمام این چند روز !
می دونستم خیلی دلش می خواد کمکم کنه .
اس ام اس دوستت دارمش .اونم صبح زود جمعه معلوم بود تمام شب به فکرم بوده و خواب به چشمش نرفته !
دیروز بعد کلاس زبان .یهو گفت .می خوام برم فیلم بگیرم ، چپ دستو دیدی؟
فهمیدم یه منظوری داره ! چون یادم بود این فیلم را هم سینما دیده بود هم یه بار از ویدیو کلوپ گرفته بود !
گفتم نه
دایی- می خوام برم بگیرم امشب ببینیم
با خونسردی گفتم تو که دیدی .اونم دوبار !
گفت :۳ بار ! اما دوست دارم یه بار دیگه ببینم .به دو دلیل
۱.لیلا اوتادی ۲.خیلی مفهومش قشنگه می گه گذشته را باید فراموش کرد ! حالا می بینی .می فهمی !
چند تا ویدیو کلوپی رفتیم .نداشتن ! معلوم بود مصممه!هدف داره ! تا اینکه بالاخره پیدا کردیم .تا اومدیم خونه من اومد برم پایین گفت بیا می خوام فیلمو بذارم
مطمئن شدم مخاطب فیلم فقط منم !
فیلمه ظاهرا مسخره ایی بود !
صحنه های خنده دار و کمدی زیاد داشت . کلی خندیدم و زیر چشمی می دیدم محو خنده ی منه و از خندم خندش می گیره واسه همین سعی می کردم از ته ته دلم بخندم .
جاهایی که میخواست من بفهمم صداشو زیاد می کرد و می گفت اینجاشو گوش کن !!!
اونجا که از فرهنگ اسپانیش و شادی ها و رقص و خوشی هاشون تو غمهاشون می گفت .اونجا که گذشته ایی که رفته باید فراموش بشه !اونجایی که گفت تو ایران بزرگ شدن باید همه ی رابطه ها دیوار باشه نه پل ! اما جای دیگه شاید پل !!
و اونجایی که گفت: چپ دستها چون دستشون نزدیکتره به قلبشون بیشتر از قلبشون فرمان می گیرن !
منم چپ دستم !
دایی بهم گفته بود که دلیله این همه دلسوزیها و مهربانی منو واسه دوستام درک نمیکنه ! فکر کنم می خواست اینجوری یاده خودش بیاره که وای ! اینم چپ دستم ! دلیلش اینه !
شاید دلیل مسخره ایی باشه اما توجیه دیگه ایی نداره !
آخر فیلم برق رفت !
میدونستم فیلم را فقط واسه من گرفته بود .واسه خاطر پریشونی همون پنجشنبه ی سیاه .واسه اینکه بهم بگه باید با شرایط کنار اومد.خاطره های بد را فراموش کرد !
همه جا تاریک بود ! رفتم تو تراس ! اومد پشتم ایستاد و یکی یکی دیالوگهای خاصه فیلم را تکرار کرد و بعد هم گفت . دیدی فری خانوم .باید این طوری زندگی کرد . گذشته را ول کن !
رفت رو فرش تراس دراز کشید .رفتم کنارش دراز کشیدم . سرمو گذاشتم رو شونه اش واسم آهنگ رضا صادقی را گذاشت !
وایسا دنیا !
واسه عشقهای تو خالی ساده مردن واسه چی ؟
چند بار اینو تو گوشم زمزمه کرد !
کلی سرخوش شدم ! همون جمعه با شرایط کنار اومدم.بدونه کینه و دشمنی بخشیدم و گذشتم(طوری نشده بود .یه اتفاق بود) ولی تلاش دایی واسه کمک به من خیلی ستودنی بود . خیلی دوست داشتنی .کلی غرور آمیز !
کلی کیف کردم
م.ا.ر.ج.ا.ن.ی.ک.ا حفظش کنه و خوشبختش کنه
دایی خیلی دوستت دارم .
-------------------------------------------------------------
پ.ن :چپ دست فیلم جالبی بود.
پ.ن : من از اینکه چپ دستم راضیم جز مواردی که درب کنسرو نمی تونم باز کنم .قیچی نمی تونم دست بگیرم و مهم تر از اون موقعهایی که قلبم زیادی احساسی فرمان صادر می کنه .... !!!!
پ.ن : میشه جوره دیگه ایی هم زندگی کرد ! می شه متفاوت بود و خاص زندگی کرد مثل ...مثله چپ دستها !!!
پ.ن : تمام شعر های این فیلم فوق العاده بود ! هم خارجی ها و هم آهنگی که نوری خونده بود!
یه چی جالب : الان یهو فهمیدم امروز(۲۲ مرداد،۱۳ آگوست((اوت))!!! ) روزه جهانی چپ دست هاست !!!!!!
خیلی جالب و غافلگیر کننده بود !
پ.ن : ادامه مطلب یه شعر مربوط به فراموشی !جالبه !
بعد نوشت :پنجشنبه ؟چی شد؟ مگه اتفاقی افتاده بود؟ من چیزی یادم نمی یاد
ببخشین من شما را می شناسم ؟ شما؟(فراموشی بهشت راستین است ! )
سلام
ممنون از اینکه سر زدین ، راستش رو بخواین من خیلی دوست داشتم چپ دست باشم ، شاید اگه چپ دست بودم دنیا برام یه طور دیگه رقم میزد.
منم وب قلبی (قبلی) خودم رو در میهن بلاگ از کار انداختم ، یه کم عمومی شده بود از عشق درش خبری نبود (سونیاریک.میهنبلاگ.کام) ، ولی بلاگ اسکای تجربهی تازهاییه!
در مورد روابط ناموفق ، نظر شما جالبه! ولی آیا عشق تنها یک تجربه است؟
بهم سر بزن!
یا علی!
سلام !
عشق یه جوشش درونیه ! همیشه با ماست ! پایستگی داره ! مثل انرژی که پایسته است و فقط از حالتی به حالت دیگه تغییر می کنه .نه به جود می یاد نه از بین می رود !عشق هم همین طوره ! عشق ماندگاره و پایسته فقط از فردی به فرد دیگه تغییر پیدا می کنه!
عشق تجربه نیست !قسمتی از وجود و زندگیه !
این نظره منه !
مبارککککککککههههههه
ولی نظر من کاملا بر خلاف شماست!
نمیدونم چرا ، ولی مثل این که میگن از تو حرکت از خدا برکت درست داره از آب در میاد.
من اول که میخواستم بلاگ بنویسم نمیدونستم در مورد چی بنویسم ، ولی خود به خود موضوع خودش میاد.
در پست جدیدم میخوام از اصلی که شما اثبات کردید استفاده کنم و پست بزنم.
بهم سر بزنید
یا علی!