مرا بسوزانید و خاکسترم را بر آبهای دریاها بر افشانید نه در برکه نه در رود که خسته شدم از کرانه های سنگواره و از مرزهای مسدود ! در این جهانم و لحظه ی اکنون را می زیم !‌اگر کار خوبی هست که می توانم بکنم یا شادی ایی هست که می توانم به دیگران ببخشم لطفا به من بگویید نگذارید آن را به تاخیر بیندازم یا از یاد ببرم چرا که هرگز این لحظه را دوباره نخواهم زیست !!!